Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


(((( غم نامه آرام ..............

از گل چهره سوخته طراوتي طلب نكن

براي رفع تشنگي تكيه به تشنه لب نكن

فرشته ي نجات من دير به ما رسيده اي

كهنه شدست زخم ما كوشش بي ثمر نكن

 

+نوشته شده در سه شنبه 12 مهر 1390برچسب:,ساعت18:17توسط دختری بنام آرام | |

دخترك هميشه ميگفت : من براي نجابت , وفا و زيباييت عاشق تو شدم,

پسرك روز تولدش سه حيوان به او هديه داد...
اسب , سگ و يك پرنده ي زيبا
تا دخترك خواست دليل اين كار را بپرسد
پسرك رفته بود براي هميشه. .
.

+نوشته شده در سه شنبه 12 مهر 1390برچسب:,ساعت18:14توسط دختری بنام آرام | |

 


سلام تنها امید زنده موندنم..سلام یا امام رضا..


چشمانم در آرزوی دیدار گنبد طلائیت و گوشهایم در حسرت صدای

دلنشین نقاره ات ..به انتظار دعوت تو مهربانترینند

 

        

                                                                                                            ((آرام))

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 11 مهر 1390برچسب:,ساعت9:48توسط دختری بنام آرام | |

آرزويم اين است نتراود اشك در چشم تو هرگز مگر از شوق زياد...

نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز....

و به اندازه ي هر روز تو عاشق باشي....

عاشق آنكه تو را مي خواهد...

و به لبخند تو از خويش رها مي گردد...

و ترا دوست بدارد به همان اندازه كه دلت مي خواهد!

+نوشته شده در شنبه 9 مهر 1390برچسب:,ساعت10:12توسط دختری بنام آرام | |


به چشمی اعتماد کن به جای صورت زیبا به سیرت تو می نگرد

به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد

ودستی رابپذیر که باز شدن را بهتراز مشت کردن بلداست.

+نوشته شده در شنبه 9 مهر 1390برچسب:,ساعت10:8توسط دختری بنام آرام | |

 

درگذرگاه زمان

خیمه شب بازی دهر

باهمه تلخی وشیرینی خود می گذرد

عشقها می میرند

رنگها رنگ دگر میگیرند

وفقط خاطره هاست

که چه شیرین وچه تلخ

دست ناخورده به جا می ماند.

+نوشته شده در چهار شنبه 6 مهر 1390برچسب:,ساعت21:16توسط دختری بنام آرام | |



سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد

تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد

بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من

که بغض آشنای ابر گریه می خواهد

بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم

و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد

چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی

که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد

+نوشته شده در چهار شنبه 6 مهر 1390برچسب:,ساعت8:9توسط دختری بنام آرام | |

دیدم که چه آتش زده برشمع مزاری  

   می سوزد و آهسته کند گریه و زاری

هر قطره چو افتاده زشمع نگرانم

   یک خاطره را پیش رخ آورده زجانم

گفتم زچه می سوزی به تنهایی وزاری

   گفتا که زهرزنده به جا مانده مزاری

اینان که دراین خوابگه آرام گرفتند

  روزی همه از لعل جهان کام گرفتند

اکنون همه خاموش دراین کنج مزارند

  افسوس زهر دانه که بی برگ و بهارند

می گفت و فنا می شد و آهسته و آرام

  از پا به سرش سوخته از آتش آلام

درگوش من او لحظه آخر به وفا گفت  

  یاد آر که باید به چنین جاو مکان خفت

 

+نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت20:4توسط دختری بنام آرام | |








 

همچو نی می نالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ ناپیدای دل
همچو موجم یک نفس آرام نیست
بسکه طوفان زا بود دریای دل
دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل
ما ز رسوایی بلند آوازه ایم
نامور شد هر که شد رسوای دل
خانه مور است و منزلگاه بوم
آسمان با همت والای دل

گنج من غم خرمن سیم و زر است
گنج عاشق گوهر یکتای دل

+نوشته شده در یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,ساعت13:14توسط دختری بنام آرام | |

 یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد

طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیم

یادمان باشد که دگر لیلی و مجنونی نیست

به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم

یادمان باشد که در این بهر دو رنگی و ریا

دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم

یادمان باشد اگر از پس هر شب روزیست


دگر آن روز پی قلب سیاهی نرویم

یادمان باشد اگر شمعی و پروانه به یکجا دیدیم

طلب سوختن بال و پر کس نکنیم

یادمان باشد ازامروزجفایی نکنیم

گرکه درخویش شکستیم صدایی نکنیم

خودبسازیم به هردرد که ازدوست رسد

بهربهبود ولی فکردوایی نکنیم

+نوشته شده در یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,ساعت12:57توسط دختری بنام آرام | |

 

 

نیا باران....

 

 

زمین جای قشنگی نیست...

من از اهل زمینم

خوب میدانم که گل در عقد زنبور است

ولی پروانه را هم دوست میدارد

                                                                                                                        نیا باران.......

+نوشته شده در شنبه 26 شهريور 1390برچسب:,ساعت21:11توسط دختری بنام آرام | |

خيانت واژه ی تلخی ست ، حقیقتی زهرآگین ،
فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارمها ،
هرگز تبرئه ای نیست
آنکه را که را چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد .

+نوشته شده در چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:,ساعت21:7توسط دختری بنام آرام | |

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و پنجم مهر 1389ساعت 19:56  توسط غروب |  آرشیو نظرات
 

 

گاه می اندیشم

خبر مرگ مرا  . با تو چه کس می گوید :

آن زمان که خبر مرگ مرا

                     از کسی می شنوی

روی تو را کاش می دیدم

شانه بالا زدنت را

و تکان دادن دستت

که می فهماند

                    زیاد مهم نیست

       وتکان دادن سرت را

                    وحرف زبانت را

        که مــــــــــــــــیگوئـــــــــــــــــی

    عجب ! عاقبت مرد . 

افسوس ، کاشکی میدیدم .

ولی من فقط با خودم می گویم :

چه کسی باور کند :

   جــــــنگل جان مرا

             آتش عشق تو خاکستر کرد !

 

+نوشته شده در چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:,ساعت20:20توسط دختری بنام آرام | |

گفتی نمی مانی!

یکی از همین روزهایی که شبیه هیچ روزی نیست،

شکل رفتن تو شبیه تنهایی من می شود!

چانه ام لرزید.

چه خوب که زمستان بود...

چه خوب که لرزیدن من پای ثابت سرما شد، نه هجوم درد...!!


+نوشته شده در چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:,ساعت20:14توسط دختری بنام آرام | |

 

شبي باران

  شبي آتش

 

 

شبي آيينه و سنگم

    

 

شبي از زندگي سيرم

 

  شبي با مرگ مي جنگم

 

 

تو آتش مي شوي بر خرمن احساس تنهايم

  

تو را با هر نفس مي بويم

 

اما باز دلتنگم...

 

+نوشته شده در چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:,ساعت9:0توسط دختری بنام آرام | |


******************

دل هوای گریه کردن دارد امشب

                               شانه ای نیست ......

شمع چه بیصبرانه می سوزد

                          لیک پروانه ای نیست ......

آسمان چشمانم پر زابر

                                  بارشی نیست .......

برف سیلی میزند بر چارچوب پنجره

                               شیشه ای نیست .......

سفرها می کنم در بغض سینه

                                   جاده ای نیست ....

همچنان آواره و بی سرپناه

                                   خانه ای نیست .....

                                                     (( غـــــــــروب ))

+نوشته شده در یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:,ساعت1:15توسط دختری بنام آرام | |

دوست دارمامروز با هم بودن رو تجربه میکنیم

دوست دارموشاید فردا به یاد هم بودن رو.

بس امروز رو به حرمت فردا زیبا کنیم 

+نوشته شده در شنبه 12 شهريور 1390برچسب:,ساعت20:7توسط دختری بنام آرام | |


دلم غمگین ترازتنگ غروب است



بزرگترین گالری عکس ایرانیان -AksFa.Net

+نوشته شده در شنبه 12 شهريور 1390برچسب:,ساعت19:56توسط دختری بنام آرام | |

 

یک شمع می تواند هزاران شمع را روشن کند،

بدون آن که چیزی از دست بدهد،

مانند شادی که هیچ گاه با تقسیم کردن کم نمی شود.

+نوشته شده در جمعه 11 شهريور 1390برچسب:,ساعت10:35توسط دختری بنام آرام | |

 

این آقابادیدن خانم هاجوگیر شده
 

 

+نوشته شده در سه شنبه 8 شهريور 1390برچسب:,ساعت20:2توسط دختری بنام آرام | |

من كه ميدانم به دنيا اعتباري نيست نيست

بين مرگ و آدمي قول و قراري نيست نيست

من كه ميدانم اجل نا خوانده و بيداد گر

سر زده مي آيد و راه فراري نيست نيست

پس چرا عاشق نباشم

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:,ساعت19:50توسط دختری بنام آرام | |


 

 

 

نیا باران....

 

 

زمین جای قشنگی نیست...

من از اهل زمینم

خوب میدانم که گل در عقد زنبور است

ولی پروانه را هم دوست میدارد

                                                                                                                        نیا باران.......

+نوشته شده در شنبه 5 شهريور 1390برچسب:,ساعت19:34توسط دختری بنام آرام | |

+نوشته شده در جمعه 4 شهريور 1390برچسب:,ساعت11:50توسط دختری بنام آرام | |

روزگار غریبی است ...

دهقان فداکار پیر شده ،

چوپان دروغگو عزیز شده ،

شنگول و منگول گرگ شدن ،

کوکب دیگه حوصله مهمون نداره ،

کبری تصمیم گرفته دماغشو عمل کنه ،

روباه و کلاغ دستشون تو یه کاسه هست ،

حسنک گوسفنداش رو ول کرده تو یه شرکت آبدارچی شده ،

آرش کمانگیر معتاد شده ،

شیرین !خسرو و فرهاد رو پیچونده با دوست پسرش رفته اسکی ،

رستم اسبش رو فروخته موتور خریده و با اسفندیار میرن کیف قاپی!

واقعا" چه بر سرماآمده..؟

+نوشته شده در جمعه 4 شهريور 1390برچسب:,ساعت11:49توسط دختری بنام آرام | |

نمی دانم چه می خواهم خدايا ، به دنبال چه می گردم شب و روز

چه می جويد نگاه خسته من ، چرا افسرده است اين قلب پرسوز

ز جمع آشنايان می گريزم ، به كنجی می خزم آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تيرگيها ، به بيمار دل خود می دهم گوش


گريزانم از اين مردم كه با من، به ظاهر همدم و يكرنگ هستند

ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامانم دو صد پيرايه بستند

از اين مردم كه تا شعرم شنيدند ، برويم چون گلی خوشبو شكفتند

ولی آن دم كه در خلوت نشستند ، مرا ديوانه ای بدنام گفتند

دل من ای دل ديوانه من ، كه می سوزی از اين بيگانگی ها

مكن ديگر ز دست غير فرياد ، خدا را بس كن اين ديوانگی ها

+نوشته شده در جمعه 4 شهريور 1390برچسب:,ساعت11:39توسط دختری بنام آرام | |

 

غریب است دوست داشتن.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند...

دکتر علی شریعتی

+نوشته شده در دو شنبه 27 تير 1390برچسب:,ساعت10:24توسط دختری بنام آرام | |

انتظار،يعني قرارگرفتن در سپاه حق وبرائت ودوري جستن از لشكرباطل.

انتظار،يعني زنده ماندن براي ياري كردن گل بي خزان و خورشيد بي غروب   امام مهدي موعود(عج)

 

                                              نیمه شعبان میلاد نور مبارک

+نوشته شده در شنبه 25 تير 1390برچسب:,ساعت20:20توسط دختری بنام آرام | |

+نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,ساعت17:22توسط دختری بنام آرام | |

 

اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم ..

 

                   ...و یا...

 

از روی خودخواهی فقط خود را پسندیدم..

 

اگر از دست من در خلوت خود گریه ها کردی..

 

اگر بد بودم و هرگز به روی خود نیاوردی...

 

اگر نامهربانی کردم تو مهربان بودی...

 

حـلام کــــــــــــــــــــــن...

حـلام کـــــــــــــــــــــــن.......

+نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,ساعت16:31توسط دختری بنام آرام | |

نمی دانم...

نمی دانم پس ازمرگم چه خواهد شد

نمی خواهم بدانم کوزه گر ازخاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ وبازیگوش

واو یکریز و پی درپی دم گرم وچموش رادر گلویم سخت بفشارد

وخواب خفتگان خفته راآشفته ترسازد

بدین سان بشکند

هردم سکوت مرگبارم را...

+نوشته شده در سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت17:37توسط دختری بنام آرام | |

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد